روانکاوی چیست ؟
- drmaryam_tehrani
- مارس, 04, 2021
- دستهبندی نشده
- No Comments
روانکاوی به عنوان مجموعه ای از تئوری های روانشناختی و روش های درمانی تعریف می شود که منشاء آنها در کار و نظریه های زیگموند فروید است.
فرض اصلی روانکاوی این باور است که همه افراد دارای افکار ، احساسات ، خواسته ها و خاطرات نا خودآگاه هستند.
هدف از روان درمانی، رهایی از احساسات و تجربیات سرکوب شده است ، یعنی آگاهی سازی نا خودآگاه. فقط با داشتن یک روش روان پالشی (یعنی بهبودی) می توان توسط روانپزشک یا روانشناس فرد را یاری و درمان کرد.
تفاوت روانکاوی و رواندرمانی را در مطلب تفاوت روانکاوی و روان درمانی چیست؟ بخوانید
مردم بنا به دلایل مختلفی به روانکاو مراجعه میکنند. شایعترین این دلایل عبارتاند از گیرکردن در روابط مخرب، استرس کاری، افسردگی و اضطراب، اختلالات شخصیتی یا مشکلات هویتی و جنسیتی. برخی افراد بهدنبال تجربهی فقدان، مثلا ازدستدادن شخصی خاص بهخاطر مرگ یا جدایی، به کمکهای روانکاوانه نیاز پیدا میکنند و برخی هم درنتیجهی تجربهی وقایع تروماتیک (ضربات روانی) یا مورد سوءاستفاده قرارگرفتن در کودکی و نوجوانی از روانکاو کمک میگیرند.
برای روان کاوی شاید لازم باشد که درمانگرتان را طی چند ماه یا چند سال هفتهای یک تا چند بار ببینید. شاید حتی روانکاو صلاح ببینند که هفتهای چهار یا پنج بار با هم ملاقات داشته باشید. روانکاو بهتدریج خواهد توانست با جلسات منظمِ ۴۵ تا ۵۰ دقیقهای به الگوهای فکری و رفتاریتان پی ببرد و بفهمد که این الگوها چگونه روی وضعیت عاطفی یا روابط خانوادگی و اجتماعیتان تأثیر گذاشتهاند.
فرایند درمان روان کاوی
در جلسهی روان کاوی بیمار هر آنچه را در ذهن دارد بیرون میریزد و به همهی افکار، احساسات، خاطرات و رؤیاهایش اجازهی برونریزی میدهد. گاهی بیمار حین بازگویی درونیاتش روی کاناپهای دراز میکشد و گاهی هم روبهروی روانکاو مینشیند. روانکاو باید محرم اسرار بیمارش باشد و وقتی اعتماد کافی برقرار شد، نشانههایی از ضمیر ناخودآگاه و دنیای درونی بیمار پدیدار و الگوهای ارتباطی و اجتنابهای فرد قابل رؤیت میشوند. روانکاو با دقت به تأملات، رؤیاها، خاطرات و افکار بیمار گوش میدهد و سعی میکند معنی و دلایل پشتشان را بفهمد. امید است که بیمار از الگوهای رفتاری مخربی که در زندگی دارد و نیز نحوهی شکلگیریشان آگاه شود و این الگوها را بهعنوان پاسخی به وقایع و روابط زندگیاش درک کند.
به یاد داشته باشید، روانکاوی یک درمان و همچنین یک تئوری است. روانکاوی معمولاً برای درمان افسردگی و اختلالات اضطرابی استفاده می شود.
در روانکاوی (درمان) فروید به بیمار می گوید روی تخت دراز بکشد تا راحت باشد و او هنگامی که آنها در مورد خواب و خاطرات کودکی خود حرف می زنند، پشت سرشان می نشست و یادداشت برداری می کرد. روانکاوی روندی طولانی است که شامل جلسات زیادی با روانکاو است.
به دلیل ماهیت مکانیسم های دفاعی و غیر قابل دسترسی نیرو های قطعی که در نا خودآگاه فعالیت می کنند ، روانکاوی در فرم کلاسیک آن فرایندی طولانی است که اغلب شامل ۲ تا ۵ جلسه در هفته برای چند سال است.
این رویکرد فرض می کند که کاهش علائم به تنهایی نسبتاً بی تأثیر است زیرا اگر درگیری زمینه ای برطرف نشود ، علائم عصبی بیشتری جایگزین می شوند.
تحلیلگر به طور معمول به منزله یک صفحه خالی است که اطلاعات بسیار کمی راجع به خود نشان می دهد تا بیمار بتواند از فضای موجود در رابطه استفاده کند تا روی ضمیر نا خودآگاه خود بدون دخالت عوامل بیرونی کار کند.
روانکاو از تکنیک های مختلفی برای ایجاد بینش در مورد رفتار خود و معانی علائم ، از جمله آزمون رورشاخ (تعبیر لکه های جوهر)، نا بهنجار خوانی، تداعی آزاد ، تفسیر (از جمله تجزیه و تحلیل رویا ها) ، تحلیل مقاومت و تحلیل انتقال استفاده می کند.
روانکاو کیست و روانکاوی چیست؟
روانکاو یک متخصص روانشناس یا روان پزشک است که رویکرد درمانی خود را روانکاوی انتخاب کرده است. روانکاوان باور دارند که اختلالاتی که مراجع به خاطر آن ها به درمانگر مراجعه می کند تنها روبنای بیماری هستند و مسائل اصلی بیشتر به ذهن ناخودآگاه افراد و تعارضات آن مربوط می شود. روانکاوان با بررسی گذشته افراد سعی می کنند تا این تعارضات را پیدا کرده و برای حل و فصل آن ها تلاش کنند. چرا که هرکس نسبت به محتوای ناخودآگاه ذهن خود، آگاهی ندارد. به همین خاطر روانکاو در این مسیر می تواند به فرد یاری برساند.
همان طورکه گفته شد روانکاوی تنها یکی از رویکردهای روانشناسی است و هرکسی که در حیطه روانشناسی کار می کند لزوما روانکاو نیست؛ بلکه ممکن است براساس رویکردهای دیگری فعالیت کند. از جمله سایر رویکردهای روانشناسی که امروزه به میزان بسیاری مورد استفاده قرار می گیرد می توان به رویکرد شناختی رفتاری اشاره کرد.
ساختار ذهن در روانکاوی
روانکاوان ذهن را به صورت ۳ سطح می بینند. این سه سطح به صورت زیستی تعریف می شود که شامل اید یا نهاد، ایگو یا خود، و سوپرایگویا فرامن است. این سطوح اولین بار توسط فروید مطرح شده اند. در ادامه به صورت جداگانه به هریک از آن ها اشاره خواهیم کرد.
ساختار ذهن در روانکاوی: اید یا نهاد
نهاد یا اید درواقع پایین ترین بخش روان افراد است. این بخش با واقعیت در ارتباط نبوده و به صورت تکانه ای فقط نیاز به ارضای غرایز ابتدایی دارد. کودک نوزادی را در نظر بگیرید. این کودک سنبل نهاد است و بدون درنظر گرفتن هیچ شرایطی صرفا در طلب ارضای گرسنگی و تشنگی و دفع است.
ساختار ذهن در روانکاوی: ایگو یا خود
ایگو ساز و کار دیگری است که در جریان رشد در افراد به وجود می آید. ایگو وظیفه مدیریت کردن غرایز و در نظر گرفتن واقعیت موجود را دارد. درواقع نهاد یا اید غیراخلاقی است و با واقعیت ارتباط ندارد. ایگو با واقعیت ارتباط دارد و می تواند اخلاقی یا غیر اخلاقی باشد.
ساختار ذهن در روانکاوی: سوپر ایگو یا فرامن
سوپرایگو ساز و کار آخری است که در آدمی شکل می گیرد. سوپرایگو بیشتر به صورت یک قاضی خشک که اخلاقیات را حکم می کند به قضاوت می نشیند و افراد را از نظر اخلاقی کنترل می کند. سوپر ایگو کاملا اخلاقی است و در جریان درونی کردن قواعد والدین و ارزش های جامعه در انسان شکل می گیرد. این ساختار در حقیقت حکم وجدان را برای انسان دارد.
تعادل در ساختارها
کودکی را در نظر بگیرید که در راه گرسنه است. نهاد کودک می گوید گرسنه است و کاری ندارد که اکنون در جاده ای است که هیچ مغازه و فروشگاهی وجود ندارد. سوپرایگو به کودک می گوید که نه نمی توانی الان چیزی بخوری. ایگو در این بین می گوید که الان صبر کن و در اولین فروشگاه پیاده می شوی و چیزی می خوری. به صورت کلی هرچه نهاد قوی تر باشد افراد بیشتر به دنبال کسب لذت می روند، واقعیت سنجی کم تری دارند و به طور کل می توان گفت که شخصیت های ناپخته تری را شکل می دهند.
رشد یافتن بیش از حد سوپر ایگو هم دائما منجر به احساس گناه و شرم افراطی در فرد می شود. دراین میان ایگو وزنه تعادل است و هرچقد رشد بیشتری داشته باشد می تواند بهتر کشمکش های میان ایگو و سوپرایگو را مدیریت کند. از دید روانکاوی اکثر مشکلات روحی و روانی ناشی از عدم تعادل ساختارها شکل می گیرد. به همین خاطر در فرایند درمان روانکاو به بررسی این ساختارها نیز می پردازد.
